جور وا جور | ||
|
یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.
. . . اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه... روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت : ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “ اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن. . . ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد. . . چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!! . . نتیجه اخلاقی این ماجرا . . . . . . . . . . . . . . . پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند. نظرات شما عزیزان:
سلام دوست دارم با وبلاگت تبادل لینک کنم خیلی وبلاگ خوشگلی داری اگر با تبادل لینک موافقی بیا تو سایت من
منتظرتم |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |